NJP
 
طرح شهري بزرگراه نواب - تهران
تهران-1373






 

طي سال هاي اخير با توجه به سياست هاي كلي درخصوص توسعه و عمران شهرتهران ، براي تكميل شبكه هاي ارتباطي ، اين شهر تا حدود زيادي به بزرگراه هاي شرقي – غربي مجهزگرديده است . ليكن نبود شريان اصلي و ممتد شمالي – جنوبي ، همواره شهر را درتنگنا قرارداده است . لذا به منظور رفع چنين معضلي و با توجه به اينكه سنت طراحي مجموعه هاي شهري جزئي ازسنن شهرسازي و معماري ما به شمارمي آيد ، تأثيرات چنين طراحي هاي متمركزي از ساخت و سازهاي پراكنده  مي كاهد و به اين ترتيب نوعي بافت هماهنگ شهري را به وجود مي آورد.

ازآنجا كه احداث اين بزرگراه موجب تحولات اساسي دربافت هاي مجاور خواهد شد و ازطرفي اين اقدام فراتر ازايجاد نوعي محورشهري است ، بايد دربدنه سازي اين محور علاوه برتأثيرات اقتصادي - اجتماعي ، جنبه هاي كالبدي نيز مورد توجه قرارگيرد.

اين محور درادامه بزرگراه چمران به عنوان محور سريع شهري عمل نمي كند وطرح برايجاد نوعي بدنه شهري تأكيد دارد . طرح كلي براي ايجاد هماهنگي دربافت شهري و به حداقل رساندن تأثيرات نامطلوب اجتماعي و كالبدي تهيه گرديده است . در بخش انتهايي اين محور، يعني حدفاصل خيابان هلال احمر تا قلعه مرغي ، پل هاي متعدد سواره درطرح كلي ديده شده است ، كه برهمين اساس اين محدوده تأثيرات مستقيمي را درطراحي بدنه شهري درپي خواهدداشت.

ازاين رو باتوجه به سه جريان عمده كه درمحدوده طرح ديده شده است ، يعني جريان ترافيكي سواره رو، بخش خدماتي–تجاري و بخش مسكوني ، مي بايست جهت گيري مناسب درخصوص به وجود آوردن فضاي مطلوب شهري درنظر گرفته شود . اين جهت گيري دردو نوع برخورد با طرح مي توانست نمودپيدا كند . يكي اينكه تلاش شود سطح سواره رو پايين تر ازسطح اصلي بزرگراه قرارگيرد كه به دنبال خود بخش خدماتي – تجاري (‌طبيعا“ به لحاظ خدمات پذيري )‌به سطح پايين تر انتقال يابد و بخش مسكوني درسطح اصلي قرارگيرد . ناگفته نماند كه به علت بالابودن آب هاي زيرزميني و با توجه به تأسيسات زيربنايي ونيز وجود برج ها و بلوك هاي ساختماني مرتفع ، ناهماهنگي خاصي را با بافت پيرامون به وجود مي آورد. باتوجه به نكات ياد شده كوشش گرديدكه بخش مسكوني درسطحي بالاتر ازسطح بزرگراه قرارگيرد و بخش خدماتي- تجاري همسطح بزرگراه و با سطح كند رو عمل كند. وجود پل هاي متعدد سواره رو درسطح بزرگراه نيزبه علاوه موجب شد تا بخش مسكوني ازنظرامنيت وحفظ حريم درسطح بالاتر ديده شود. به عبارت ديگر دوعرصه كاملا“ مجزا به لحاظ ساختار وعملكرد شهري مدنظر قرارگرفت . يعني وجود يك بافت آجري در مقياس 1الي 2 طبقه علاوه برامكان هماهنگي با بافت پيرامون درسطح بالاتر ازبخش خدمات، يك حياط بزرگ شهري درخدمت واحدهاي مسكوني به دور ازهرجريان ترافيكي به عنوان محل گذران اوقات فراغت ، به وجود آورده است . درضمن پركردن زمين محدوده با بافت 1الي 2 طبقه وبه وجود آوردن فضاهاي باز درون يك بافت پر برعكس روش معمولي طراحي ،علاوه برصرفه هاي اقتصادي ، محسنات كالبدي زيادي درخود دارد كه شرح آن به اختصاربيان گرديد.

اين صفه با ارتباط پيدا كردن با پلازاها (‌حياط هايي با بدنه تجاري ، فضاي مثبت شهري)‌‌‌‌‌، خودرا به سطح سواره رومي رساند و همچون نوعي صافي به لحاظ كالبدي و معماري ، اين امكان را فراهم مي سازد تا برج هاي مسكوني به صورت آزاد وحتي با معماري متفاوت و با جهت گيري هاي مختلف بدون اينكه خللي دربافت پيرامون (مقياس محدود)‌ايجادكند ، درنظرگرفته شوند.